دفاع از دستاوردها و یا کمپاین برای دوام اشغال؟
حبیبی سمنگانی
اگر رسانههای دموکرات افغانی بهویژه نبشتههای تحلیلی آن مطالعه شود، تقریبا همه شان سیاست ترامپ در مورد خروج از افغانستان را به مثابه خروج اتحاد جماهیر شوروی بهرهبری گورباچوف از افغانستان گرفتهاند و هدف اصلی شان اینست که نباید امریکاییها به حضور نظامیشان درین کشور اسلامیو آسیایی پایان بخشند.
ترس بسیاری ازین تحلیلگران از فروپاشی احتمالی ایالات متحده آمریکا همچو فدراسیون شوروی نیست، بلکه نگرانی بزرگ ایشان به هدر رفتن دستاوردهای نزده ساله ایست که به زیر چتر اشغال و به نام ارزشهای دموکراسی بهمیان آمدهاست.
گویا این جنابان دوراندیش در هموغم آینده امریکا و افغانستان هر دو هستند. اما آنچه نادیده گرفته میشود اینست که اگر اشغال افغانستان دوام کند، چه عواقب و پیامدهای بدتری را به بار خواهد آورد. درست مثلیکه در زمان تهاجم بر افغانستان این موضوع نادیده گرفته شدهبود.
شاید حامیان دوام اشغال به این باورند که اگر برای حفاظت دستاوردهای مزعوم هر بهایی پرداخته شود، باکی ندارد. بلی، برای اینها افغانستانِ آزاد و همچنان اسلامیمطلوب نیست، بلکه مهم همان دستاوردهای نزده سالهایست که افغانستان را به فاسدترین کشور جهان تبدیل کردهاست.
تحلیلها و قضاوتهای یکطرفه مشکل امروزی و دیروزی نیست، بلکه مسئله کهنه و اساسی رسانههای لیبرال افغانی است، که به گونه شعوری و ارادی انجام مییابد. از نگاه اینها مشکل در استعمار نیست، بلکه در مقاومت و مبارزه در برابر استعمار است.
مثلا اگر امریکا به زور طیارات بی۵۲ و میزایلهای کروز بر افغانستان یورش آورده، خوب است. اگر ناتو به پیروی از امریکا در هر منطقه افغانستان پایگاه نظامیساخته، این هم خوب است.
اگر دموکراسی ساختگی بهجای نظام اسلامیاز بیرون به افغانستان وارد شده، این هم خوب است.
پس بد چیست؟بد اینست که افغانها بهرهبری طالبان چرا در برابر ایشان و همکاران شان میجنگند.
مسلّم است که هر کنش واکنشی دارد. اما از نظر اینها چنین نیست. اینها میگویند هرچه شده خوب شده، باید کسی صدای مخالف بلند نکند و حرف از جهاد، مبارزه، مقاومت و حریت نزند، افغانستان را مستعمره و اداره کابل را دستنشانده نخواند. اکنون این بیماری متعدی شدهاست.
هرگاه کمونیستهای پیشین این چشم سفیدی دموکراتان را میبینند، آنها نیز باورمند شدهاند که اگر قشون سرخ شوروی بر افغانستان هجوم آورده بود هیچ مشکلی نبود، مشکل از اینجا پیدا شد که افغانها بهرهبری تنظیمهای جهادی در برابر شورویها و کمونیستها ایستادگی کردند و نماندند که برنامههای سوسیالیستی و ملحدانه آنها جامه عمل میپوشید و افغانستان گل و گلزار میشد.
اینگونه برخورد جانبدارانه و یکطرفه در برابر معضل، هرگز نمیتواند مشکل را حل کند. این برخورد خودفریبانه و مردم فریبانه، کنشی است که حتما واکنشی میداشته باشد.
این باورهای خودستایانه، دستاوردهای نزده ساله اشغال را به جنس نازکی تبدیل کردهاست که گویا با اندکی انتقاد و ایراد میشکند و یا پارهپاره میشود. حتی اگر صلح هم قربانی میشود پروای ندارد، و لیکن نباید دستاوردها به معامله گرفتهشود.
اماای کاش این دستاوردها واقعا برای ایشان معامله ناپذیر و به اصطلاح خط قرمز میبود. واقعیت اینست که اینها از دستاوردهای مزعوم ۱۹ ساله هم استفاده ابزاری میکنند و تنها برای فریب دادن افغانها و جامعهجهانی بهکار میبرند.
اصلا اهم برای ایشان دوام اشغال و نظام پوشالی و جلوگیری از حاکمیت نظام اسلامیاست. چند روز پیش، امرالله صالح معاون اول ارگ رسانههای را که از وحشت دلخراش و مرگبار نیروهای رژیم که بر اثر حمله هوایی بر یک مسجدی در مرکز تخار رخ دادهبود و منجر به شهادت ۱۲ طفل و زخمیشدن ۱۸ تن دیگر شده بود خبر داده بودند، بهشدت تهدید کرد.
اما هیچ واکنشی از سوی رسانههای دعویدار آزادیبیان دیده نشد. راقم به وبسایت موسسه «نی» (حمایت کننده رسانههای آزاد) سر زدم، تا شاید اعلامیه و بیانیهای در نکوهش و سرزنش هشدار صالح صادر کردهباشد.
اما آنچه آنجا دیدم انگشت بهدندان شدم. آنجا در بخش خبرها، اعلامیهای بود به عنوان «نی نگران وضعیت آزادیبیان است». اما این نگرانی از ارعاب و ارهاب صالح نبود، بلکه از صالح یادی نشده بود.
نگرانی از این بود که یک خبرنگاری ظاهرا وابسته به طالبان (مشعل افغان) در حاشیهی جلسه افتتاحیه مذاکرات بین الافغانی در دوحه، چرا از نادر نادری، باتور دوستم و خالد نور پرسشهای سخت نموده است.
آیا میتوانید بر این ماجرا باور کنید؟ اما فشرده حقیقت آزادیبیان در افغانستان همیناست. در حالیکه آزادیبیان از مهمترین دستاوردهای نزده ساله به شمار میرود. مثال فوق بیانگر معیارهای دوگانه رسانههای دموکرات و لیبرال است، که از یکسو چند سوال یک خبرنگار برای آزادیبیان بسیار سنگین تمام میشود، اما از سوی دیگر هشدار جدی یک مقام دولتی نادیده گرفته میشود.
اکنون وضعیت طوریاست که دستاوردهای نزده ساله را مردان و زنان انگشتشماری رسانهها و انجیاوزها تصاحب کردهاند و گویا حق تنها با آنهاست. آنچه آنها میگویند درست است و آنچه دیگران میگویند نادرست است. تنها آنها هستند که میتوانند حقوق بشر، حقوق زن، حقوق کودک، آزادیبیان و آزادی مذهب را تعبیر و تفسیر کنند.
مهم نیست که درفشانیهای آنها وابستگی و هماهنگی با ارزشهای دینی و ملی دارد یا خیر. همینکه آنها گفتهاند باید همه باور کنند و هیچکسی ایراد نگیرد. اما مشکل اینها اینست که گلیم اشغال در حال برچیده شدن است و ایشان آینده خود را در افغانستان تاریک میبینند. اینها اصلا و ذهنا آماده نیستند افغانستان از چنگال استعمار بیرون آید و کشور مستقل و اسلامیباشد.
ایشان هنوز مشغول اند به امریکا و جهان غرب مشوره و آنها را توصیه میکنند که باید در مورد افغانستان دوباره بیاندیشند و استراتژی جنگی دیگری را به آزمون بگیرند، تا شاید زمینهی حضور همیشگی شان در افغانستان فراهم گردد و اینها بتوانند با راحت تمام در جستجوی دستاوردهای دیگری باشند.
بلی، ایشان بتوانند از امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه ارزشهای سیکولار و دموکراتیک را خوبتر بیاموزند.
مکرون در مراسم گرامیداشت از ملعون ساموئل پتی، معلم فرانسوی که به جرم اهانت به پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم از سوی یک نوجوان مسلمان کشته شد، گفتهاست: «ساموئل از ارزشهای سیکولار و دموکراتیک نمایندگی میکرد».
سیکولاران و دموکراتان افغانی شاید هنوز به این مرحلهی دفاع از ارزشها نرسیدهاند و باید بیشتر بیاموزند.
قابل ذکر است که مکرون چندی پیش اسلام را با استفاده از «آزادیبیان» دین بحران خوانده بود.
با سپاس از شماره ۸۳ مجله شهامت